جوان آنلاین: ساعت ۴ بامداد چهارشنبه ۲۸ خردادماه امسال مردی در تهران هراسان با اداره پلیس تماس گرفت و اعلام کرد جسد مردی را در یکی از خیابانهای منطقه سوهانک داخل روفرشی پیدا کردهاست.
لحظاتی بعد از اعلام این خبر، تیمی از مأموران کلانتری به محل رفتند و در آنجا با جسد مرد جوانی که داخل روفرشی پیچیده شدهبود، مواجه شدند. در بررسی و تنپیمایی از جسد مشخص شد وی با شلیک ۱۰ تیر به قتل رسیدهاست.
بدین ترتیب، تحقیقات درباره این حادثه به دستور بازپرس ویژه قتل در اختیار تیمی ازکارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
مرد رهگذر که حادثه را به پلیس خبر داده بود گفت: «خانهام در این نزدیکیها است و دقایقی قبل از محل کارم به خانه بر میگشتم که متوجه روفرشی شدم که دور جسمی پیچیده شدهبود. وقتی به آن نزدیک شدم، آثار خون روی آن دیده میشد و فهمیدم جسدی داخل روفرشی قرار دارد و بلافاصله به پلیس خبر دادم.»
رد قاتل
تیم جنایی در بازرسی بدنی جسد، هیچ مدرک هویتی از مقتول کشف نکردند. همچنین مشخص شد مقتول لباس خانه به تن دارد، بنابراین این فرضیه برای مأموران مطرح شد که قتل در محل دیگری رخ داده و به احتمال زیاد مقتول در خانه به قتل رسیده و عامل یا عاملان جنایت جسد را برای اینکه ردی از خود به جای نگذارند به این مکان منتقل کردهاند.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی برای شناسایی هویت، مأموران پلیس به دستور بازپرس جنایی تحقیقات گستردهای را درباره این حادثه آغاز کردند.
کارآگاهان جنایی در نخستین گام، فیلم دوربینهای مداربسته محل حادثه و اطراف آن را مورد بازبینی قرار دادند. دوربینها ساعتی قبل از کشف جسد تصویر خودروی سواری النودی را ضبط کردهبودند که در همان نزدیکی محل کشف جسد توقف میکند و راننده آن از خودرو پیاده میشود و به سمت صندوق عقب میرود. راننده پس از نظاره کردن اطراف به سرعت در صندوق عقب را باز میکند و جسد را که داخل روفرشی پیچیده شده بیرون میآورد و در آن محل رها میکند و به سرعت دور میشود.
در حالی که تحقیقات برای شناسایی صاحب خودروی ال نود ادامه داشت، پزشکی قانونی هم با گرفتن اثر انگشت هویت مقتول را اعلام کرد. جسد متعلق به مرد ۴۰ سالهای به نام وحید بود که چندی قبل به خاطر مواد مخدر بازداشت شده بود و در اداره پلیس مواد مخدر پرونده داشت.
از سوی دیگر مأموران دریافتند محل زندگی مقتول برج مسکونی در همان نزدیکی کشف جسد است و همین دلیل فرضیه قتل خانوادگی برای تیم جنایی قوت گرفت.
مأموران در بررسیهای میدانی و تحقیق از همسایههای مقتول فهمیدند مقتول با برادرش به نام حسام اختلاف زیادی داشته و آنها بارها شاهد درگیری و مشاجره لفظی آنها بوده و صدای درگیری آنها را شنیدهاند.
بازداشت
بنابراین فرضیه قتل از سوی برادر برای مأموران مطرح شد، اما زمانی این فرضیه برای مأموران به یقین تبدیل شد که مشخص شد حسام خودروی ال نود مشکی دارد و وی ساعتی قبل از کشف جسد به اداره پلیس رفته و اعلام مفقودی کردهاست. مأموران احتمال دادند وی با این سناریوی ساختگی قصد دارد مأموران را فریب دهد. تکههای پازل به دست آمده حکایت از آن داشت قتل از سوی حسام رخ دادهاست و به همین سبب حسام به دستور بازپرس جنایی بازداشت و برای بر ملا شدن راز حادثه به اداره پلیس منتقل شد.
اعتراف به برادرکشی
متهم در بازجوییها جرم خود را انکار کرد، اما مأموران در بررسیهای بعدی متوجه شدند وی همدست دارد. در بررسی فیلم دوربین مداربسته محل زندگی مقتول مشخص شد حسام همراه مرد جوان دیگری در حالی که مقتول را داخل چرخ دستی گذاشته و حمل میکنند، سوار آسانسور میشوند و به داخل پارکینگ میروند. سپس حسام و همدستش جسد را دو نفری داخل صندوق عقب خودروی ال نود میگذارند و حرکت میکنند. با به دست این اطلاعات، متهم در نهایت دیروز لب به اعتراف گشود و همدست خود را به نام بهمن معرفی کرد. با اعتراف قاتل، مأموران صبح دیروز همدست وی را هم شناسایی و بازداشت کردند. دو متهم در بازجوییها به جرم خود اعتراف کردند. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
ارثیه خونین
متهم مرد جوان سابقهداری است که در بازجوییها ادعا کرد برادرش را به خاطر ارثیه به قتل رساندهاست. وی پس از قتل با داستانسرایی تلاش زیادی کرد مسیر پرونده را به انحراف بکشاند، اما در نهایت دستش رو شد.
حسام با برادرت چه اختلاف داشتی؟
اختلاف ما به خاطر ارثیه بود.
یعنی به خاطر بالا کشیدن ارثیه، نقشه قتل برادرت را طراحی و اجرا کردی؟
نه. من نمیخواستم ارثیه برادرم را بالا بکشم. اختلاف ما این بود که او میخواست خانه پدریمان را بفروشد و سهم خود را بردارد، اما من و مادرم موافق نبودیم. به همینخاطر او را به قتل رساندم.
چرا موافق نبودید ارثیه را تقسیم کنید؟
اگر خانه را میفروختیم من و مادرم آواره میشدیم. از طرفی او معتاد، بیکار و خلافکار بود و همیشه من و مادرم را اذیت میکرد و برای هزینه موادش پول میگرفت. اگر خانه را میفروختیم و سهمش را میدادیم حتماً از دست میداد، چون میدانستیم خرج مواد میکند و بعد از آن دوباره وبال گردن من و مادرم میشود. به همین دلیل ما مخالف فروش خانه بودیم.
یعنی حقش مرگ بود؟
نه، اما آن شب خیلی مرا عصبانی کرد و از کوره در رفتم و او را به قتل رساندم.
چه شد که عصبانی شدی و او را به قتل رساندی؟
آن شب برادرم گفت خانه را برای فروش به بنگاههای اطراف سپرده و قرار است مشتری بیاید. خواستم منصرفش کنم، اما قبول نکرد و من عصبانی شدم و اسلحهای را که در خانه داشتیم، برداشتم و به سمت برادرم شلیک کردم. برادرم در دم جان باخت و من ماندهبودم با یک جسد. پشیمان شدهبودم، اما پشیمانی فایدهای نداشت و ساعتی بعد با یکی از دوستان صمیمیام تماس گرفتن و از او خواستم به خانهمان بیاید. وقتی آمد ماجرا را به او گفتم و خواستم در حمل جسد به من کمک کند. دو نفری جسد را با چرخدستی به پارکینگ بردیم و داخل صندوق عقب گذاشتیم و بعد هم در آن محل رها کردیم.
مادرت شب حادثه خانه نبود؟
مادرم خانه بود، اما، چون بیمار است همیشه روی تختش خواب است و آن شب متوجه حادثه نشد. روز بعد هم به او گفتم حمید برای کار به ترکیه رفتهاست. مادرم مرا قبول دارد و حرفم را باور کرد. من هم فکر کردم همه چیز به خوبی تمام شده و دستم رو نمیشود.
چرا فکر کردی دستت رو نمیشود؟
به خاطر اینکه سناریویی از قبل طراحی کردم. پس از اینکه جسد را با ال نود به بیرون بردیم و رها کردیم، صبح به اداره پلیس رفتم و اعلام کردم خودرویم سرقت شدهاست. میخواستم با این ترفند پلیس را فریب دهم و حتی تصور کردم هویت برادرم شناسایی نشود، اما فکرم به انگشتنگاری جسد و دوربینهای مداربسته محل زندگیمان نرسید که تصویر ما را ثبت کردهاست.
اسلحه را برای قتل تهیه کردهبودی؟
اسلحه عتیقه و یادگاری اجدادم بود و به خانواده ما ارث رسیدهبود.
حرف آخر؟
امیدوارم مادرم که الان فهمیده مرا ببخشد. میدانم او غصه ما را میخورد.